اسلام که راجع به حجاب حرف میزند، آیات قرآن که راجع به حجاب حرف میزند، راجع به حدود زن و مرد با یکدیگر دستور دارد، این به خاطر خود مردم است، به خاطر همین خانوادههاست. همین دخترهای جوان که شوهرشان را میخواهند از دست ندهند، این پسرهای جوان که زن محبوبشان را میخواهند از دست ندهند، این، بدون حجاب و بدون رعایت نمیشود، آیاتِ قرآن این طور حکمت آمیز و عمیق است.
این محرم و نا محرمها، این حجاب و حفظ زن، این « قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم … و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهنّ و یحفظن فروجهنّ[1]»، چشمهایتان را به هر منظرهای باز نکنید، به هر چیزی نگاه نکنید تا به هر طرفی کشانده نشوید این برای چیست؟ این برای این است که این زن و شوهر به هم مهربان و وفادار بمانند. آن مردی و آن زنی که در جوامع فاسد دنیا به هر جا رسیدند، به هر گذرگاهی که رفتند، هر طور دلشان خواست سوء استفاده کردند و اختلاط پیدا شد، دیگر برای آنها محیط خانوادگی چقدر اهمیت پیدا خواهد کرد؟ هیچ. اسمش را هم گذاشتهاند آزادی که اگر این آزادی باشد، بزرگترین بلیههای بشر محسوب میشود. آن مردی که هر طور دلش بخواهد به هر طرف متمایل باشد به طرف زنها، عِنانی ندارد، حفاظی ندارد و آن زنی که با حیا و عفاف و حجاب انسانی آراسته نیست، حفاظی ندارد، چنین زن و مردی برای زن خودشان، بریا شوهر خودشان احترامی و اهمیّتی قائل نیستند. در اسلام، یک زن و مرد در مقابل هم مسئول هستند و به هم علاقهمندند. به هم محتاج و وابستهاند. یک سلسلهی عظیم و طولانی که از احکام ناشی میشود از چیست؟ از اینکه میخواهند خانواده محکم بماند و این زن و شوهر به هم خیانت نکنند و با هم باشند.
فاصله زمانی یکم ذی القعده سالروز ولادت کریمه اهل بیت حضرت معصومه (سلام الله علیها)، تا یازدهم ذی القعده سالروز ولادت ثامن الائمه شمس الشموس عالم آل محمد(صل الله علیه و آله وسلم)حضرت امام رضا (علیه السلام) با عنوان دهه کرامت نامگذاری شده که جشن ها و آیین های شادباش و معنوی ملهم از آموزه های رضوی در سراسر ایران اسلامی و خارج از کشور به یمن قدوم موالید نورانی، برگزار می گردد.
آگاهی و شناخت بالای متوسلیان در مسائل سیاسی - اجتماعی از جمله خصوصیات بارز این سردار بود. در تدبیرو تصمیمگیریهایش دقت نظر داشت. ضمن قاطعیت در کار، بر دلها فرماندهی میکرد و همواره در بطن مشکلات حضور داشت. به همین دلیل، در سختترین شرایط کسی او را تنها نمیگذاشت. به رغم برخورد قاطعانه در امر فرماندهی، در کارهای جمعی مانند ساختن سنگر، نظافت محیط، شستن ظروف و… با پرسنل تحت امر را همراهی میکرد. علاقه به مطالعه و بحث پیرامون اخبار و رویدادها، از خصوصیات دیگر او بود. در مواقع مقتضی در جمع صمیمی همرزمانش پیرامون مسائل اعتقادی بحث میکرد.
حاجاحمد نسبت به شهدا و خانوادههایشان احترام خاصی قائل بود و در هر فرصتی به گلزار شهدا میرفت و برای رسیدگی به معضلات و حوائج خانوادههای این عزیزان تلاش میکرد.
او در غم فراق همرزمانش میسوخت. نقل میکنند: «هنگامی که بر مزار شهید جهان آرا حاضر میشد، آن چنان از خود بیخود میشد که با ساعتها بیوقفه اشک میریخت و با روح بلند او نجوا میکرد.»
حضور در لبنان
حاج احمد پس از آزادسازی خرمشهر و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آن جا، اواخر خرداد ۱۳۶۱، طی مأموریتی همراه یک هیأت عالی رتبه سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران به سوریه و لبنان سفر میکند تا راههای کمک به مردم مظلوم و بیدفاع لبنان را از نزدیک بررسی کند.
فراقی که ادامه دارد
در چهاردهم تیرماه سال ۱۳۶۱، اتومبیل هیأت نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی، مزدوران حزب فالانژ اتومبیل را متوقف و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک - توسط آدم ربایان دست نشانده رژیم تروریستی تلآویو گروگان گرفته شده و پس از شکنجه و بازجویی، به نظامیان اسرائیلی تحویل داده شدند که از سرنوشت آنان تاکنون اطلاعی در دست نیست. در حالی که همرزمان آن مهاجر الیالله، مشتاقانه چشم به راه هستند تا خبری از او و همرزمانش برسد.
دلم گرفته،بازم چشام بارونیه،وای،وای،وای
خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه،وای،وای؛وای
شهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون
شهید گمنام سلام،پرستوی مهاجر من،صفا دادی به شهرمون
وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟
وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟
وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید،تو مگه کجا بودی؟
شهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای
شهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای
شهید گمنام بگو،بگو به من حرف دلت رو،تا کی می خوای سکوت کنی!
شهید گمنام بگو،پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟
راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟
راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره،چرا اینجا خوابیدی؟
راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنه!
راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟
خودم می دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای
مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای
حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم!
حق داری هر چی بگی،به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم!
باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم،تو فقط غصه نخور!
باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم،تو فقط غصه نخور!
باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم،تو فقط غصه نخور!
باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر میکنم،تو فقط غصه نخور!