سلام دوستان روز كتاب و كتابخواني گرامي باد. كتابهاي خوب و پاك مانند انسانهاي خوب و پاك دوست داشتني هستند. طلاب فعال و علاقمند اين مدرسه بروشور خوبي را طراحي كردند كه جهت تبريك و استفاده فايل بارگزاري مي گردد.
سلام دوستان نسشت کتابخوان در مورخ بیست آبان ماه 1397 در مدرسه علمیه الزهراء سلام الله علیها برگزار گردید در این نشست شش نفر از طلاب خانمها: زهرا عليخاني، زهرا شهوه، نسترن محمدي، مريم رجب زاده، عاطفه سلطانعلي و سيده زهرا ميرصادقي به معرفی شش کتاب ( كاشوب، يادت باشه، خاطرات سفير، حجره پريا، علي از زبان علي، انسان 250 ساله) پرداختند. جلسه بسیار علمی و عالی بود . کلیپ متناسب با کتب معرفی شده نیز به نمایش گذاشته شد و در انتها به طلاب معرفی کننده کتاب جوایزی نیز اهدا شد. در اين جلسه سركارخانم ميرهاشمي نيز به معرفي سيرمطالعاتي بينش مطهر پرداختند. از معاونت محترم آموزش و پژوهش مديريت حوزه هاي علميه خواهران استان مركزي و كتابدار كتابخانه امام صادق عليه السلام و كارشناس فرهنگي نهاد كتابخانه هاي عمومي استان مركزي كه در اين نشست شركت كردند صميمانه سپاسگزاريم.
سلام دوستان بمناسبت شهادت امام رضاعليه السلام و هفته ي كتابخواني از كتاب امام رضا عليه السلام و زندگي مسابقه اي برگزار مي گردد لطفا براي دريافت سوالات به معاون پژوهش مدرسه مراجعه نماييد. هر طلبه يك كتابخوان
آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من
بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش تر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
ازبرایت دامنی اشک روان آورده ام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آورده ام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام
محمدعلی مجاهدی (پروانه)
«سربلند» روایت زندگیِ زمینیِ یک جوانِ ۲۷ ساله است که در ابتدای جوانی بر ترس و غفلت چیره شد؛ او که راهی به روزنههای غیب عالم یافت تا خود را به آسمان رساند.
«سربلـند» روایتی است از انتخابهای محسن در زندگی زمینیاش که او را به آنچه میخواست، رساند. روایتی به زبان آنها که چندصباحی را با محسن بودهاند و در کنار محسن زیستهاند و با اشکها و لبخندهایش گریسته یا خندیدهاند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال گذشته (۱۱ مهر ۱۳۹۶)، این شهید والامقام را نشانه و حجت خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا خواندند و با اشاره به حضور باشکوه و کمنظیر مردم در تشییع آن شهید، خاطرنشان کردند: «خداوند به واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و “سربلـند” کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد».
در برشی از کتاب میخوانیم:
برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟» خیلی بههم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحهاش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرفهایم را ترجمه میکرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را بردهاند «القائم» بپرسید. فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم به چه جرمی؟ بریدهبریده جواب میداد و حاج سعید ترجمه میکرد: «از بس حرصمون رو درآورد؛ نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…!»
این کتاب پیشکش به آستانِ آن شهید که در جوانیاش نشانه شد!