سال های جنگ؛ سال 1363. تابستان آن سال مادر از دنیا رفت و من ماندم و یک خانواده. پدرم بسیجی عاشق جبهه و جنگ بود که بعد از دو ماه از مرگ مادر راهی جبهه شد. آن روزها من تنهایی هایم را با خواندن مجله ای خاص که روزهای چهارشنبه چاپ می شد، پر می کردم. آن روز، طبق معمول، برادر کوچکم «علی» از راه مدرسه برایم مجله را خریده بود. علی سریع رفت برای بازی با بچه ها و من ماندم و مجله. شروع کردم به ورق زدن. متنی توجه ام را جلب کرد: «مرگ مادر».
شروع کردم به خواندن. بغض در گلو مانده ام که همیشه سعی می کردم آن را حفظ کنم تا روحیه برادرانم خراب نشود، ترکید. های های گریه می کردم و می خواندم. به وسط متن رسیده بودم که صدای علی آمد: «آب، آب بده». مجله را زمین گذاشتم و خودم را جمع و جور کردم. داخل شد. فقط نگاه می کرد. نمی توانستم چیزی بگویم. آهسته گفت: بابا؟
من که تا نصفة متن را خوانده بودم و تازه به اوج گریه ام رسیده بودم، منتظر شنیدن کلمه ای بودم تا گریه ام شدیدتر شود. علی با گریه پرسید: از کجا فهمیدی؟ کی خبر آورد؟
اشک هایم را پاک کردم. گفتم: هیچی. چیزی نیست.
او هم با گریه پرسید: پس چرا گریه می کنی.
مجله را دستش دادم . گفت: خب که چی؟ گریه کنان گفتم: داشتم می خواندم.
گفت: من که از ترس، نصف عمر شدم. فکر کردم بابا شهید شده.
گفتم: خدا نکنه.
علی با لبخندی گفت: بخوان ببینم چی نوشته.
بر اساس روایت اسلامی ماه شعبان، ماه حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) است و در نتیجه توسل و تقرب جستن به آن نور الهی، بسیار مفید و راهگشا خواهد بود. کسی که می خواهد از این ماه بهترین بهره ها را نصیب خویش سازد، توسل به صاحب ماه شعبان را باید در رأس امور قرار دهد. از این رو از جمله اعمال مشترک ماه شعبان صلوات بر حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) دانسته شده و مردمان را به مداومت بر این ذکر در ماه شعبان توصیه کرده اند.
در کنار ذکر “اللهم صلی علی محمد و آل محمد"، از امام سجاد(علیه السلام) روایت شده است که پیش از زوال و در شب نیمۀ شعبان این صلوات خاصه خوانده شود: “اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ … “. “خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد درخت نبوت و جایگاه رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان …". (ر.ک: مفاتیج الجنان، اعمال مشترک ماه شعبان)
استغفار در ماه شعبان
توبه و بازگشت به سوی خدا روز و ساعت خاصی ندارد. هر زمان که انسان در جان خویش احساس ندامت کرده و ابراز پشیمانی خویش را به سوی پروردگارش برد توبه صورت گرفته است. اما در برخی ایام زمینه های مساعد تری برای پذیرش توبه وجود دارد و یکی از آن ها ماه شعبان است. گفتن اذکار مربوط به استغفار در ماه شعبان، از دیگر اعمالی است که در این ماه شریف سفارش شده است. در حدیثی از امام رضا (علیه السلام) منقول است:
“بالاترین دعا در ماه شعبان استغفار است و اگر کسی در این ماه هر روز هفتاد مرتبه استغفار نماید همانند کسی است که در غیر این ماه هفتاد هزار بار استغفار کرده است. کیفیت استغفار نیز چنین است که بگوید: “أستغفر الله و أسأله التوبة". (فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 56)
عجیب تر آنکه در روایت دیگری از پیشوای هشتم شیعیان آمده است که اگر کسی در کل این ماه هفتاد مرتبه استغفار نماید خداوند تمامی گناهان وی را می بخشاید ولو آنکه به اندازۀ ستارگان آسمان باشد!! (فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 44)
من توقعم این است که مردم ما کتابخوانی را جدی بگیرند. البته جمعی از مردم جدی میگیرند؛ اما همه این طور نیستند. من میخواهم خواهشی از مردم بکنم و آن این است: کسانی که وقتهای ضایعشوندهای دارند؛ مثلا به اتوبوس یا تاکسی سوار میشوند، یا سوار وسیلهی نقلیهی خودشان هستند و دیگری ماشین را میراند، یا در جاهایی مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر میبرند و بههرحال اوقاتی را در حال انتظار به بیکاری میگذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتی هم به مقصد رسیدند، نشانهای لای کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصتهای بعدی آن را باز کنند و از همان جا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! البته قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزی برای انجام کاری از مشهد به تهران آمده بودم. بنا به دلایلی نمیخواهم اسم کتاب را بگویم. وضعیت و فضای اتوبوسهای آن روزگار برای ما خیلی آزار دهنده بود و نمیتوانستیم تحمل کنیم. دلم میخواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتی بهترین کار بود. ساعتی را که به این حالت میگذراندم احساس نمیکردم ضایع میشود. آن وقتها تقریبا یک ساعت طول میکشید تا آدم با اتوبوس از جایی به جای دیگر میرفت. بعضی وقتها این جابجایی کمتر یا بیشتر هم طول میکشید. بههرحال چنین یک ساعتهایی را احساس نمیکردم که ضایع میشود؛ چون کتاب میخواندم. - 1375/2/22