جماعت!
كجا میرویم؟
چرا به زمین و آسمان بد میگوییم؟
چرا از روزگار گله میكنیم؟
چرا تحمل خودمان را نداریم؟
چرا با لبخند بیگانهایم؟
چرا غصهها به جانمان چنگ انداخته؟
چرا از یكدیگر خستهایم؟
چرا به آب و آسمان نگاه نمیكنیم؟
چرا انتظار بهار را نمیكشیم؟
چرا دیگر صورتهامان “ناضره” نیست؟
چرا چشمهامان “الی ربّك ناظره" نیست؟
مگر فراموشمان شده زمین از آن خداست و “یورثها من یشاء من عباده” ؟
مگر فراموشمان شده "والعاقبة للمتقین” ؟
چرا دلهایمان را به "إنّ الارض یرثها عبادی الصالحون” خوش نمیكنیم؟
چرا منتظر "الساعة" كه “قریب" است نیستیم؟
چرا برای "یوم الخروج" روزشماری نمیكنیم؟
چرا به “والله متم نوره” یقین نداریم؟
جماعت!
باور بیاورید به وعده خداوند؛ "لیستخلفنّهم فی الارض" دروغ نیست.
“لیظهره علی الدین كلّه" جدّی است، اگر چه مشركان را خوش نیاید.
جماعت!
“انشق القمر" در پیش است.
“اقترب الساعة" چشم برهم زدنی طول نمیكشد.
“یوم الفتح" از راه میرسد و خدا نكند در آن روز از كسانی باشیم كه ایمان به دردمان نخورد.
جماعت!
نمازهایتان را با “أمّن یجیب المضطر" ختم كنید.
و به یاد داشته باشید منت خدا را بر "الذین استضعفوا فی الارض”
او همه تشنگان را با “ماء معین” سیراب میكند.
جماعت!
خداوند اراده كرده است كه ما قوی باشیم كه او را دوست بداریم و او دوستمان بدارد.
خداوند به "اقامواالصلوة" ما افتخار میكند.
“اتواالزكوة" ما را به رخ دنیاطلبان میكشد.
از “امروا به معروف و نهوا عن المنكر" ما حظ میكند.
جماعت!
ما تنها نیستیم.
“أینما تكونوا یأت بكم اللّه جمیعاً" دست به سر كردن ما نیست.
چرا نوید "بقیةالله خیرلكم" را به یكدیگر نمیدهیم؟
به خدا قسم زمین، مرده نمیماند!
به خدا قسم “جاء الحق" آمدنی است!
“زهق الباطل" شدنی است!
و وای به حال ما اگر از مفلحونِ "حزب الله" نباشیم.
سهیلا صلاحی اصفهانی/بخش مهدویت تبیان/منبع: سایت شهید آوینی