«بُرَیحه عباسی»، که از سوی خلیفه به امامت جماعت مکه و مدینه منصوب شده بود، از امام هادی علیهالسلام نزد متوکل، بدگویی کرد و برایش نوشت: «اگر نیاز به مکه و مدینه داری، علی بن محمد را از این دو شهر بیرون کن؛ زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی کردهاند».
بر اثر بدگوییهای پی در پی بریحه، متوکل، امام علیهالسلام را از مدینه به سامرا تبعید کرد. در مسیر انتقال حضرت به سامرا، بریحه نیز ایشان را همراهی کرد و با گستاخی تمام، به امام گفت: تو خود میدانی که عامل تبعید تو من بودم، اکنون اگر نزد متوکل از من شکایت کنی، به اموالت در مدینه آسیب رسانده و دوستدارانت را میکشم…». امام نگاهی به او کرد و فرمود: «نزدیکترین راه برای شکایت از تو این بود که شب گذشته شکایتت را نزد خدا بردم و چنین شکایتی را نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد». بریحه با شنیدن این سخن به وحشت افتاد و با التماس و زاری، از امام تقاضای بخشش کرد. امام علیهالسلام با وجود رنجهایی که به سبب بدگوییهای او متحمل میشد، از او گذشتند و وی را بخشیدند.
خوشه چینان معرفت
شناسایی و جذب افراد با استعداد و تربیت آنان بر اساس اصول اسلامی و مجهزساختن آنها به انواع دانشهای مورد نیاز جامعه، از رسالتهای مهم امامان معصوم علیهمالسلام بود و محدودیتهای اعمال شده از سوی حکومتهای وقت، هرچند انجام این رسالت را در حد مطلوب، با مشکلاتی مواجه ساخت و بسیاری را از دستیابی به این سرچشمههای زلال دانش و معرفت، محروم کرد، ولی موجب تعطیل شدن آن نشد. بر اساس نوشته شیخ طوسی،تعداد دست پروردگان پیشوای دهم و کسانی که از آن حضرت، در زمینههای مختلف علوم اسلامی، روایت نقل کردهاند، بیش از 185 نفر میباشد که در میان آنان، میتوان چهرههای برجسته علمی و فقهی چون «ایوب بن نوح»، «حسن بن علی ناصر»، «عبدالعظیم حسنی» و «عثمان بن سعید» را نام برد.
آماده سازی مردم برای دوران غیبت
«تقدیر الهی این بود که امام هادی علیهالسلام ، نوه گران مایه خویش را نبیند، چرا که ولادت حضرت مهدی علیهالسلام ، حدود یک سال بعد از شهادت حضرت هادی علیهالسلام رخ داد؛ اما آن حضرت، به دلیل آگاهی از نزدیک شدن وعده خدا درباره ولادت امام مهدی علیهالسلام ، جوّ فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه خویش را برای میلاد نور آماده و مقدمات آن را فراهم میساخت. از این رو، امام هادی علیهالسلام ، به تدریج، از حضورش در میان مردم میکاهد تا مردم را رفته رفته برای دوران غیبت امام علیهالسلام ، آماده سازد و به همین دلیل است که حضرت، در بغداد و مرکز کشور پهناور اسلامی، برای خویش نمایندگانی برگزید تا واسطه پیوند میان امام علیهالسلام و دوستداران اهلبیت علیهمالسلام باشند».
بشارت ظهور مهدی علیهالسلام
امام هادی علیهالسلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعداز خود را ذکر کرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن علیهالسلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز میسازد، همانگونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است». و با این بیان، هرگونه شبهه و تردیدی را از دلهای حق جویان زدودند.
دانشگاه امام شناسی
یکی از یادگارهای امام هادی علیهالسلام ، «زیارت جامعه» است. امام علیهالسلام دراین زیارت، به توصیف جایگاه امام و در واقع، به امامشناسی برای تمامی دوست داران اهل بیت علیهمالسلام پرداخته و آنها را با مقام آن بزرگواران آشنا میسازد. یکی از ویژگیهای این زیارتنامه، عمومی بودن آن است؛ بدین معنا که میتوان آن را در تمامی زیارتهای مربوط به دوازده امام خواند و بهرهمند شد. در فرازی از این زیارت پرمحتوا میخوانیم: «هر انسان شریفی، در برابر شرافت شما، سر فرود آورد و هر گردنْفرازی، به فرمان شما درآید و فروتن گردد… نام شما در ردیف نامهای دیگران است و پیکرتان با سایر پیکرها،… چه شیرین است نامهای شما و چه گرامی است جانهایتان و چه بزرگ و والاست مقام شما…».
امام هادی علیهالسلام ، با بیان سخنانی خیلی روشن، امامان بعداز خود را ذکر کرده و فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن علیهالسلام و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز میسازد، همانگونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است»
تنها خدا
یکی از یاران امام هادی علیهالسلام ، که به سبب ارادت به ایشان، از سوی متوکل، خلیفه وقت، مورد بیمهری واقع شده و حقوق و مزایای او را قطع کرده بودند، نزد امام علیهالسلام رفت و از وضع معیشتی خود، به امام علیهالسلام شکایت کرد و از حضرت خواست تا نزد خلیفه، وساطت وی را بکند. امام علیهالسلام به او فرمود: «اگر خدا بخواهد، بینیاز خواهی شد». همان شب، فرستادگان متوکل به سراغ او آمده و از وی خواستند تا نزد خلیفه برود. پس از ورود این مرد به کاخ خلیفه، متوکل با رویی گشاده او را مورد توجه قرار داده و دستور داد تا حقوق وی را دو برابر کنند. مرد، خوشحال نزد امام علیهالسلام حاضر شد و پس از سپاسگزاری، باشگفتی از امام پرسید که چگونه با این که نزد خلیفه نرفتهاید، مشکل من حل شده است؟ امام علیهالسلام پاسخ دادند: «خداوند متعال میداند که ما در کارهای خود، جز به او رجوع نمیکنیم و در سختی، جز به او توکل نداریم؛ لذا تمامی خواستههای ما را برآورده میسازد…». آن مرد فهمید که از برکت دعای حضرت، گرفتاری او برطرف گردیده است.