کتاب شیر کوهستان درباره زندگینامه و خاطرات سردار شهید مهدی خندان میباشد.
۱۳۴۰ در اول تابستان و در روز عاشورا، در روستای سبو بزرگ لواسان در شمال تهران متولد شدم. پدرم امام قلی از مردان زحمتکش روستا و مادرم معلم قرآن خانمهای روستایی بود.
۱۳۴۴ در اثر یک بیماری قرار بود به سوی خدا بازگردم. همه از من ناامید شدند. پدرم مرا نذر قمر بنی هاشم ابتلا کرد و به طرز عجیبی بهبود یافتم. من سقای ایام محرم در روستا شدم. شبهای تاسوعا نیز پدرم گوسفند قربانی میکرد.
۱۳۵۹ دی ماه در عملیات نصر شرکت کردم. بیشتر دوستانم شهید و اسیر شدند من توفیق نداشتم. به طرز معجزه آسایی نجات یافتم و برگشتم.
۱۳۶۲ در تیرماه برای تکمیل دین خودم ازدواج کردم. اما به مادرم گفتم که ازدواج من شش ماه بیشتر دوام نخواهد داشت! صیغه عقد ما را نیز امام جاری کردند. (شش ماه بعد شهید شدم)
۱۳۶۲ در تیرماه دوباره به جبهه برگشتم. به دستور حاج همت جانشین تیپ عمار شدم. در تمام این سالها از مطالعه آثار بزرگان به خصوص شهید مطهری غافل نبودم. با منافقین بحث میکردم.
۱۳۷۲ بعد از گذشت ده سال، در ایام اربعین پیکر من که بر روی سیمهای خاردار حلقوی قرار داشت را به پایین منتقل کردند. در روزهای پایانی ماه صفر تشیع باشکوهی انجام شد. بقایای پیکر من را در کنار دوستانم در روستای خودمان به امانت نهادند. تا روزی که با ظهور خورشید عدالت، همراه با امام و شهدا به یاری مولای مظلوم شیعه بشتابیم.
کلمات کلیدی: شهید ابراهیم هادی، شهدای دفاع مقدس، دفاع مقدس، شهید مهدی خندان
شهدا شرمنده ايم