انسان در سفر و در طول مسیر و با دیدن آثار به جای مانده از پیشینیان، گذر زمان را حس کرده و با تمام وجود درک میکند دنیا سرایی است فانی که آدمی تنها مدت زمانی کوتاه در آن زندگی خواهد کرد و روزی ـ همچون سایر اقوام و مردمان ـ به دیار باقی میرود.
مقدمه
عالمان و عارفان بزرگ دینی هر کدام به نوعی و بنا به طرز فکر و سلیقه خویش از سفر سخن گفتهاند و همگی آن را برای تهذیب نفس و عبرتآموزی و تکامل فرد دانستهاند. با توجه به آنکه تعطیلات عید فرصتی مناسب برای سفر کردن میباشد بد نیست اندکی بیشتر با جایگاه و ارزش دینی آن آشنا شده و با آگاهی بیشتری بدان اقدام نماییم.
بررسی واژه
سفر واژهای است عربی و در لغت به معنی بیرون شدن از شهر خود و به محلی دیگر رفتن، قطع مسافت و پیمودن راهی از محلی به محلی دور آمده است.
غزالی در وجه تسمیه سفر گفته است: «سفر را بدین سبب سفر میخوانند که پوشیدهها را کشف کند».[1]
اهمیت سفر
سفر از جمله موضوعاتی است که همه پرهیزکاران و اولیاءالله اهمیت آن را گوشزد کردهاند، از جمله در اینباره از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که:
«مسافرت کنید چه اگر در سفر نفع مالی عایدتان نشود از فوائد عقلی بهره مند خواهید شد».(مکارم الاخلاق ،ص124)
در دیوانی که به علی (علیه السلام) نسبت داده شده چنین آمده است:
«برای نیل به تعالی و ترقی، از وطنهای خود دور شوید و مسافرت کنید که درسفر پنج فایده است:
1ـ سفر باعث تفریح و انساط روح است و اندوه و آزردگی ها را برطرف می کند.
2ـ مسافرت یکی از راه های تحصیل درآمد و تامین معاش است.
3ـ مسافرت وسیله فراگرفتن علم و تجربه است.
4ـ مسافرت به انسان آداب زندگی میآموزد.
5ـ آدمی در سفر با افراد بافضیلت و خلیق برخورد میکند و با آنان دوست میشود». (منبع: مستدرک 2 ، ص22)
انسان با دیدن آثار به جای مانده از تمدنهای گذشته به این امر وقوف مییابد که تنها در صورتی میتوان جاودانه در دنیا ماند که نام و یادی نیک از خود به جای گذارد. چه بسیار افرادی که سالهایی دراز در این جهان زیستهاند ولیکن اکنون حتی نامی نیز از آنان باقی نمانده است. چه بسیار حاکمان و قدرتمندانی که به دلیل ظلم و جور و تجاوز به مردمان تنها لعن و نفرین برای خود به جای گذاشتهاند
در کنار این تأکیدات بر این امر نیز اشاره مینمایند که سفر نمودن باید همراه با هدف و نیت خاصی صورت پذیرد و الا بیفایده خواهد بود:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصایای خود به علی (علیه السلام) فرمودهاند: «سزاوار نیست انسان عاقل به سفر برود مگر برای سه منظور:
1- برای تجارت و تحصیل درآمد و اصلاح معاش
2- برای نیل به کمالات معنوی و تعالی روح و ذخیره ی معاد
3- برای تفریح و تفرّج و جلب لذایذ مباح». (منبع: وسائل، ج 3 ، ص177)
مسافرت با هر قصد و نیتی انجام پذیرد سبب میگردد انسان تجربیات بیشتری به دست آورده و دانشی مضاعف نسبت به محیط پیرامون خویش کسب نماید.
انسان در سفر و در طول مسیر و با دیدن آثار به جای مانده از پیشینیان، گذر زمان را حس کرده و با تمام وجود درک میکند دنیا سرایی است فانی که آدمی تنها مدت زمانی کوتاه در آن زندگی خواهد کرد و روزی ـ همچون سایر اقوام و مردمان ـ به دیار باقی میرود.
انسان با دیدن آثار به جای مانده از تمدنهای گذشته به این امر وقوف مییابد که تنها در صورتی میتوان جاودانه در دنیا ماند که نام و یادی نیک از خود به جای گذارد. چه بسیار افرادی که سالهایی دراز در این جهان زیستهاند ولیکن اکنون حتی نامی نیز از آنان باقی نمانده است. چه بسیار حاکمان و قدرتمندانی که به دلیل ظلم و جور و تجاوز به مردمان تنها لعن و نفرین برای خود به جای گذاشتهاند.
انسان با بصیرت با دیدن این آثار و نشانهها قدر عمر خویش را دانسته و تلاش میکند با کارهای نیک و شایسته ماندگاری خویش در تاریخ و اذهان را رقم زند و نامی خوش از خویش به یادگار گذارد. از این روست که در قرآن به مۆمنان سفارش مینماید در زمین گردش کنند که در آن عبرتی برای صاحبان خرد و اندیشه است:
«قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْل … ». (روم.42)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: «مسافرت کنید چه اگر در سفر نفع مالی عایدتان نشود از فوائد عقلی بهره مند خواهید شد»
سفر در طبیعت و دیدن آیات قدرت خداوندی آدمی را بیش از پیش با آفریدگار خویش مأنوس میسازد. از این رو خداوند در قرآن یکی از علل سفر کردن را اینگونه نام میبرد:
«قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»؛ «بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز كرده است سپس [باز] خداست كه نشئه آخرت را پدید مىآورد خداست كه بر هر چیزى تواناست». (عنکبوت/20)
خداست که کوه، آسمان، دریا، زمین و تمام زیباییهای درون آن را خلق کرده است. بی اذن و اراده او هیچ موجودی تاب زندگی ندارد و نظام آفرینش با تدبیر او استوار و پابرجاست. دیدن این همه شکوه و زیبایی و نظم و استواری به انسان یادآوری میکند که قدرت تنها و تنها در دستان اوست و جز او از کسی نباید خوف و هراسی به دل راه داد. انسان عاقل میداند که جز در برابر چنین قدرتی نباید خضوع کرد و جز او نباید دل به کسی بست که هر کس با هر قدرتی، هر آنچه دارد در دستان اوست و اگر او بخواهد به آنی از کفش خواهد گرفت.
آری! سفر مجالی است برای تفریح و تفرج و با هم بودن. لحظاتی شیرین و به یادماندنی که لذتش تا سالهای سال کام آدمی را شیرین میسازد.
سکانداران دین علاوه بر آنکه به جنبههای مادی و لذتهای دنیایی سفر توجه نمودهاند؛ از پیروان خویش خواستهاند چشم دل به روی حقایق گشوده و قدری نیز تأمل کنند. و اگر چنین گردد دنیا و آخرت زیبا خواهد شد.
پی نوشت:
[1]. مقاله «سیر و سفر و سلوک عرفانی، محمد بهنامفر، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه بیرجند، سال سوم، شماره سوم، ص 21 و 22.
زینب مجلسی راد
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان